*** دلتنگ عشقم هستم ***
بگین به دادم برسه اینهمه بغض رو کم کنه به غم بگین یکی دو روز منو فراموشم کنه یکی اینجا شب و روز خیلی بی قرارته نمیدونی این دیونه چقدچشم به راهته روزها کار من شده مرور خاطرات بگو این دل دیگه چقد بمیره برات شبها این دیونه با عشق تو تنهایی هاش سرکرده نم بارون و خیابون خاطرات رو دوبرابر کرده گاهی وقت ها زود به زود این دلم واسه دلت تنگ میشه دوری تو رو نمیتونم دیگه طاقت بیارم میدونی که من چقد دوست دارم کاش بدونی بی تو چقد پریشونم و بد نگو میری میدونی باورش سخته چقد کجا باید برم یه دنیا خاطره ات تو رو یادم نیاره کجا باید برم که یک شب فکرتو منو راحت بزاره چه کردم با خودم که مرگ و زندگی برام فرقی نداره محاله مثل من توی این حال بد کسی طاقت بیاره کجا باید برم که تو هر ثانیه ام تو رو اونجا نبینم کجا باید برم که بازم تا ابد به پای تو نشینم قراره بعد تو چه روزهایی رو من تو تنهایی ببینم دیگه هرجا برم چه فرقی میکنه از عشق تو همینم تو چشمات سواله یه عالم سوال نگاهت پر از آرزوهای کال میدونم تو ذهنت چیا میگذره مبینی تو اما کی عاشق تره میمونم کنارت درست مثل سایه ات از امروز تا هر روز تا اون بی نهایت نمیگیره هیچ کس جای خاک پاتو نمیمیره این عشق قسم میخورم تا روزی که قلبم هنوز میزنه تا وقتی که جونی توی این تنه تو روزهای خوب تو روزهای بد همیشه باهاتم قسم میخورم به بارون نم نم به دریا به کوه به این آفرینش به کشتی نوح به ماه و ستاره به هفت آسمون به عشقم به عشقی تا مرز جنون به لحظه دیدار قسم میخورم دوباره با تکرار قسم میخورم به عهدی که بستیم قسم میخورم به هستم به هستی ام قسم میخورم میام سراغت بی خبر یه شب که ماه نداره تو خواب و رویا دیدنت آخه گناه نداره یه شب دم سحر میام یواش میرم تو رویات با یه سبد غزل میام هدیه میدم به چشمات یه شب میام کنارتو لالایی برات میخونم هنوزم مثل گذشته ها دوسم داری میدونم دلم میریزه نازنین وقتی تو خواب نازی چشمای بسته ات میگیره دل منو به بازی یه شب که خوابی میگیرم دستاتو من دوباره میریم دوتایی پیش اون قشنگ ترین ستاره هرکس ندارد به جهان نعمت خواهر افسوس که تنها بود و بی یار و یاور در موقع تنگی وبلا محنت و سختی یک خواهر به از یک صف لشگر هم رونق کاشانه و هم نعمت و رحمت دلسوز برادر بود و حامی مادر خواهر اگر از درد و غم خویش صبور است حاضر نبود خار رود پای بادر چو شمع شود آب و به اطراف دهد نور پروانه صفت بر جگر خود زند آذر دوران خوشی با پدرش هست چه کوته کوتاه تر از عمر گل و میوه نوبر هرکس دل خواهر شکند رحم ندار بی رحم شفاعت نشود در صف محشر هرلحظه کنم شکر به درگاه الهی زیرا که خدا داده به من یک خواهر
Design By : RoozGozar.com |